درمان فلج مغزي Cerebral Palsy Treatment
آصف نام کودکي است 5 ساله که وقتي در تاريخ 13/3/91 به مرکز درماني طب سنتي دکتر حاج طالبي مراجعه کرد :
- نمي توانست بايستد و راه برود
- به زمان و مکان اگاهي نداشت
- به هيچ صدائي جواب نمي داد
- به هيچ عنوان ارتباط کلامي ، ديداري و شنيداري برقرار نمي کرد
- افراد را نمي شناخت
- يک حالت گنگي داشت
- به هيچ وجهه نمي خنديد
- حتي قادر نبود يک کلمه حرف بزند
- پدر و مادر خود را نمي شناخت
- به هيچ وجه ابراز احساسات نمي کرد
پدر و مادر آصف خيلي نااميد و افسرده شده بودند ، طوري صحبت مي کردند که گويا آمده اند روشهاي طب سنتي را امتحان کنند ، انگار اعتماد نداشتند ، مادر که با لهجه ترکمني صحبت مي کرد گفت : پسرم در 24 ساعت اول تولد کبود شده بود و از همان زمان دچار اين مشکل شد ، از 3 سالگي تشنج ميکند ، به همين دليل قرص والپروات سديم مصرف مي کند ، براي فرزندم سي تي اسکن و ام آر اي انجام داديم گفتند مشکلي ندارد، به تهران خدمت يکي از مدعيان طب سنتي که مي گويد من طب قرآني را اختراع کرده ام رفتم گفت بچه ات ماست خورده اينطور شده است ، و نتوانست کودک مرا درمان کند. اقوام ما براي درمان از استان گلستان به اينجا آمدند و از روشهاي درماني طب سنتي رضايت دارند و ما را معرفي کردند .
در معاينه کودک به شدت بلغمي بود بطوري که تمام عضلات بدن شل شده بود ، داروهاي گياهي تجويز شد و توصيه هاي تغذيه اي داده شد . و با احتياط کامل پشت هرگوش يک عدد زالوي خيلي کوچک انداختيم ، چون بيمار بلغمي بود نمي توانستيم زالوي بيشتري استفاده کنيم .
با همين جلسه اول بعد از يک هفته ، معجزه آسا تغيير کرد به طوري که خانواده کودک باور نمي کردند که به اين سرعت تغيير کند ، مادر گفت : آصف راه مي رود و ارتباط برقرار مي کند .
جلسه دوم هم با زالو درماني قوزک پاها پايان يافت و داروهاي قبلي تکرار شد
در مراجعه بعدي وضعيت کودک به طور حيرت آوري متحول شده بود ، با کوچکترين اشاره اي مي خنديد ، خيلي سريع راه ميرفت و از نظر ارتباط فوق العاده تغيير کرده بود ، افراد را تشخصي ميداد و حتي مادر کودک مي گفت براي اولين بار با حرکات و رفتارش نشان دادکه دلش براي پدرش تنگ شده است چون پدرش در تهران مشغول کار است .
در جلسه سوم هم زالودرماني تکرار شد و در مراجعه آخر( 25/4/91) آصف به هيچ عنوان کودکي نبود که انگ فلج مغزي بتوان به او زد:
- خيلي سريع راه ميرفت
- و براحتي دور ميزد
- به راحتي مي شنيد
- خيلي سريع به طرف مخاطب خود را ه ميرفت
- پدر و مادر خودرا براحتي تشخيص ميداد
- هوشياري خيلي عجيبي پيدا کرد
- مادر آصف مي گفت با شنيدن موسيقي شاد مي رقصد، در صورتيکه قبلاً نه ميشنيد و نه مي توانست راه برود
- بعضي از کلمات را بيان ميکند
- حرکات ديگران را تقليد ميکند
- خيلي شاد و سرحال است
- براحتي ارتباط برقرار مي کند
خلاصه اينکه بزاق زالو ، مارا به لطف خدا ، جلوي چشمان نگران مادر و پدري مهربان شرمنده نکرد
و يک کودک ايراني با عنايت پروردگار شفايافت